زیبایـی شناسی تکـرار

مطالعه ای در مورد الگوهای ایرانی و روند تغییر آنها  به قلم اعظم حکیم

خُردترین و بنیادی ترین واحد معنایی، محورهای ایکس و ایگرگ ، چارچوبی را برای تعین بخشیدن به مفاهیم شکل داده اند؛ همانطور که در علوم متفاوت از جمله هندسه چنین است. هر خط، درست عین خط های دیگر و در ارتباط با آن ها در شبکه ی سراسری خود و در چارچوبی از محورها حرکت می کند. هیچ خطی بر دیگری برتری ندارد. هیچ خطی بردیگری اولویت ندارد، همه خطوط در یک سطح از اعتبار هستند. هیچ رخ دادی به وقوع نپیوسته است. کثرت و خود- تشابهی فرکتال در پترن تصادفی آثار، ضد مرکز است. هیچ تَکین، نقطه عطف یا اوج و فرودی در نمودارهای مفصل بندی شده آن ها به چشم نمی خورد و همه اینها یعنی تکرار!
آن چه در اولین مواجهه با تکرار به نظر می رسد تغییر نکردن/نداشتن است. در نگاهی عامیانه تفاوت یعنی تغییر و تکرار یعنی ثبوت و ایستایی. اما همانطور که دلوز این دو را متضاد با یکدیگر نمی داند، تکرار را موجب تغییر می داند -اگر در قواعد طبیعت و علوم بازنگری کنیم نمونه های بیشمار آن را خواهیم یافت-. تکرار، بازگشت امر این همان در بودن ابژه هنری نیست بلکه نیروی قدرتمندی را در راستای شدن ابژه، فشره می کند؛ بداعت و تازگی که زاده تکرار است.

پیوست :

گزین- گویه ای درباره ی  مجموعه ی شماره 3 حبیب رضایی 

 

از آنجایی که مخاطبِ مجموعه ی آثار بوده ام با اندکی سخت گیری، نمی توانم جای مخاطبی قرار بگیرم که تنها با دو جزء از کلی به هم پیوسته –سنت نمایشگاه گروهی- روبه روست. اینکه این سنت برای در معرض دید قرار دادن اثاری از این دست مناسب است یا خیر، سوالی است که پاسخ آن را به زمانی موکول می کنم که نمایشگاه انفرادی از این مجموعه را شاهد باشیم.

ا.حکیم

http://www.habibrezaei.com/